داستان فامون
پرولوگ
[صحنه ای از مکبث در حال اجراست.]
مکبث:
اگر ما شکست بخوریم؟
لیدی مکبث:
ما شکست بخوریم؟ شجاعتت را به جای محکمی ببند تا شکست نخوریم.
کارگردان:
نشد! یک کم لحن حماسی بگیر دیگه. ناسلامتی تو همسر سپهسالاری بیباکی... این همه تا حالا این متن اجرا شده، برو یک کم اجراهای قبلی رو ببین.
لیدی مکبث:
اگر این همه اجرا شده ما واسه چی داریم اجرا می کنیم؟
کارگردان:
چه ربطی داره؟
مکبث:
ربط داره. چون متن خوب نداریم. فقط همین ها رو داریم.
لیدی مکبث:
کی گفته؟
کارگردان:
من میگم.
لیدی مکبث:
این همه نویسنده ایرانی، این همه فارغ التحصیل ادبیات نمایشی، یعنی همه به دردنخورند؟
مکبث:
نه ولی خوبهاش به دست ما نمیرسه...
کارگردان:
چون ارتباط قطعه... نویسنده ها و کارگردانهای خوب نمی تونن همدیگرو پیدا کنند. منِ کارگردان وقت اجرا باید در به در متن باشم. اون نویسندۀ نگون بخت هم وقتی متنش تموم میشه نمیدونه چطوری دست کی بسپاره برای اجرا
لیدی مکبث:
خب مگه کلا چند نفریم؟ ارتباط بگیریم.
کارگردان:
نمیشه. همدیگرو نمی شناسیم اصلا
مکبث:
باید یه جایی باشه که همه اونجا جمع بشیم.
لیدی مکبث:
خب درست کنیم. یه جایی درست کنیم که همه اونجا همدیگرو پیدا کنیم. نویسنده ها کارگردان پیدا کنند برای اجرای متن شون . کارگردانها هم متن مورد علاقه شون رو پیدا کنن.
کارگردان:
چطوری؟
لیدی مکبث:
فرض کن یه سایت باشه که نویسنده ها بتونن متن شون رو بذارن روی اون و حق اجرا رو بفروشند. تو نمیری بخری؟
کارگردان:
از نویسنده ای که نمی شناسم؟
لیدی مکبث:
از نویسنده مستعدی که توی یک شهر دورافتاده نشسته و استعداد و قلمش داره هدر میره.
کارگردان:
آخه چه جوری برای متنی که نخوندم پول بپردازم؟
لیدی مکبث:
همونجوری که برای فیلمی که ندیدی پول میدی! تازه میتونیم برای هر متن یه پروفایل تشکیل بدیم و جزییات و ویژگیهاشو توضیح بدیم. مثلا تعداد پرسوناژ، موضوع، ژانر، حتی یک قسمتی از متن رو بذاریم.
مکبث:
چندبار شده دنبال متن خاص بودی و پیدا نکردی. متن تک پرسوناژ، متن دفاع مقدس، متن فقط بازیگر زن... نشده؟
کارگردان:
هزار بار... ولی...
لیدی مکبث:
دیگه ولی نداره! کی پایه است راه بندازیمش؟
پارودو
سه سال پیش، همه چیز از همین جا شروع شد. از یک خستگی و تکرار. از یک همدلی جمعی. از یک نیاز که سالهاست بی پاسخ مانده. نیاز به ارتباط مستمر و مداوم کارگردانان و نویسندگان فارسی زبان.
این ایده استارتاپی که در نگاه اول به هیچ وجه عملی به نظر نمیرسید، با تلاشهای فراوان در سال 98 در پارک علم و فناوری گیلان پذیرفته شد و با یک تیم کوچک اما باانگیزه آغاز به کار کرد. سال 99 توانست در جشنواره کارآفرینی دانشگاه تهران مقام اول را کسب کند و پس از آن به عنوان هسته فناور به کار خود ادامه داد.
طی این سه سال فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشتیم. بارها از سرمایهگذاران و مشاوران شنیدیم که توجیه اقتصادی ندارد، مدل درآمدیاش ناقص است، بازارش محدود است و هزار اما و اگر دیگر که هیچکدام مانع نشد مسیرمان را ادامه ندهیم.
چون بیش از درآمد و پیش از کسب و کار به تاثیرگذاری متعهد بودیم و هستیم. تاثیرگذاری در عرصه سینما و تئاتر ایران.
ما میخواهیم همه نویسندگان برای دیده شدن، شناخته شدن و اجرای متنهایشان فرصت برابر داشته باشند.
ما میخواهیم کارگردانان و تهیهکنندگان به متنهای باکیفیت و دلخواه خودشان دسترسی داشته باشند.
ما میخواهیم روند اجرا در سینما و تئاتر ایران مطابق استانداردهای جهانی باشد.
و اینجاییم تا دستان نویسنده و کارگردان و تهیه کننده را در دست هم بگذاریم و دست همگی را به گرمی بفشاریم و دست در دست هم برای تحول روند اجرا در سینما و تئاتر ایران بایستیم.
اگر همدست ما هستید، فامون خانه شماست.
اکسدوس
داستان فامون از آن قصههای با پایان باز است. چون همه چیز به حمایت و همراهی شما بستگی دارد.
عضویت یا عدم عضویت؟ مساله این نیست. مساله، شنیدن، درگیر شدن و ساختن یک رابطه است.
رابطهای عمیق و ماندگار که مبتنی است بر:
اعتماد
کیفیت
و تاثیرگذاری
اگر شما هم مثل ما برای تحقق این رویا آمادهاید و برای این رابطه مشتاق، به ما بپیوندید که بیصبرانه منتظرتان هستیم. در فامون بگردید و متنها و نویسندهها و کارگردانان مورد علاقهتان را پیدا کنید.
و هر سوالی که داشتید بیمعطلی از ما بپرسید.