متن های جذاب
فیلتر ها
حذف فیلتر ها30 دقیقه
تعدادی از ظروف کهنه، فراموش شده، تک افتاده و قابل تعمیر در کشوی پایینی آشپزخانه در سکون و رخوت خاک میخورند و در آرزوی زندگی مفید و بازگشت به دوران کارآمدی خود هستند. تا اینکه یک روز، مادر ریما تنها بشقابی را که از یک سرویس شش نفره جان سالم به در برده و نشکسته است، در کشوی پایینی قرار میدهد. با ورود بشقاب گلدار(که سرشار از هوش، انرژی و امید است) به کشوی پایینی و با از خودگذشتگی و شجاعتی که به خرج میدهد، هر یک از ظروف فراموش شده و بلااستفاده، هدف و مسیری را برای ادامهی زندگی پیدا میکند.
تعداد پرسوناژ: 10 مرد - 4 زن - 1 کودک یا نوجوان
۴۵ دقیقه
یک روز صبح ، خروس قصه از خواب بیدار میشود و می بیند که خورشید گمشده است وقتی به دنبال خورشید می گردد، خورشید صدایش می کند و به او می گوید که گم نشده و همین بالا در آسمان است ولی تب کرده پو مجبور شده است، ابرها را روی صورتش بگذارد تا خنک شود. خروس قصه از خورشید می پرسد که برای چی تب کرده و خورشید می گوید تبش از غصه است… غصه از اینکه هر روز صبح اول وقت توی آسمان میآید و همه جا را روشن میکند ولی هیچکس بیدار نمیشود و میگوید که قبلا در این حوالی خروسی زندگی می کرده که همیشه صبحهای زود آواز میخوانده و همه را بیدار میکرده است. خروس قصه به خورشید قول میدهد که بگردد و آن خروس را فوری پیدا کند و به اینجا آورد تا صبح زود آواز بخوابد و آمدن خورشید را اعلام کند…تا خورشید دیگر غصه نخورد و تب کند…
تعداد پرسوناژ: ۵ مرد - ۲ زن - ۰ کودک یا نوجوان
60 دقیقه
کیان پسر بچه ای است که تمام وقت درگیر بازی های کامپیوتری ست و از زمانی که برای او تبلت خریده اند دیگر با پسردایی اش که از دوستان صمیمی او نیز هست بازی های فکری، نقاشی و فعالیت های این چنینی را انجام میدهد.هر زمان که خانواده اش برای شام یا ناهار صدایش می کنند جواب نمیدهد یا نمی رود تا یک شب متوجه می شود که دیگر والدینش قادر به دیدن او نیستند و گویا هرگز متولد نشده وقتی وارد اتاق خوابش می شود متوجه نور آبی رنگی میشود که او را به دنیای بازی های مجازی دعوت میکند. با اشتیاق وارد شده و در آنجا با موجودی به نام جینگیلی (رئیس دنیای بازی های کامپیوتری) و دوستش فینگیلی(رئیس دنیای مجازی والدین) آشنا میشود در ابتدا شخصیت بعضی از بازی ها را میبیند و دنیا برایش مجذوب کننده است اما به تدریج دلش برای خانواده اش تنگ می شود مخصوصا وقتی متوجه می شود دیگر قادر به بازگشت نیست مگر اینکه طلسم دیوهای سبز را بشکند و تعدادی بچه ی دیگر را که در این دنیا گیر افتادند را نجات دهد بنابراین کیان با کمک جینگیلی و شخصیت های بازی های پرنده خشمگین و قارچ خور به جنگ دیوهای سبز می روند و آن ها را نابود و در نهایت بچه ها را نجات می دهد اما جینگیلی نیز اکنون خانواده میخواهد و امید داشت با شکستن طلسم شاید او نیز تبدیل به انسان شود ولی این اتفاق نمی افتد مجدد کیان و بچه ها با هم هفکری کرده و به جینگیلی میگویند ما دوست و خانواده توییم و قول میدیم که هر روز فقط برای یک ساعت بیاییم باهات بازی کنیم تا او نیز تنها نباشد.
تعداد پرسوناژ: 10 مرد - 1 زن - 4 کودک یا نوجوان
20 دقیقه
پدر آبان (۶ساله) که تصویرگر کتابهای کودکان است فوت میشود. آبان که درکی از مرگ ندارد، بعد از دیدن یکی از تصویرسازیهای پدر فکر میکند که او تبدیل به نقاشی شده و به درون یکی از تابلوهایش رفته. آبان برای یافتن پدر، تصمیم میگیرد به دنیای تصویرسازیها و نقاشیهای او سفر کند ...
تعداد پرسوناژ: 1 مرد - 1 زن - 1 کودک یا نوجوان