متن های جذاب
فیلتر ها
حذف فیلتر ها60 دقیقه
این نمایشنامه درباره وضعیت چند جوان است که مادرشان را از دست داده اند و پدرشان نیز بر اثر فشارهای روحی به تیمارستان فرستاده شده است. آنها ضمن همه این مشکلات مشکل ارتباط با دیگران نیز دارند. سامان که در کشور ایتالیا تحصیل می کرده است به خاطر مرگ دوست اش درس را رها کرده و به ایران بر گشته است. و بهمن چندی است در خود فرو رفته و فکر جدایی اش از نامزدش وی را رها نمی کند. او دو سال است که از نامزدش جدا شده ولی به ظاهر خودش را طوری نمایش می دهد که این موضوع اصلا برایش مهم نیست. سایه نیز جدا از غم از دست دادن مادر و درگیری با دو برادرش با نامزد خود امیر نیز نمی تواند راحت و بی دغدغه و در آرامش ارتباط برقرار کند.
تعداد پرسوناژ: 3 مرد - 2 زن - 0 کودک یا نوجوان
75 دقیقه
حادثه ي عجیب ووحشتناك امروز صبح درخط یک مترو :امروز صبح ساعت 7:53دقیقه صبح در خط یک مترو مردي 24ساله طی اقدامی حیوانی که هنوز علتش معلوم نیست 22نفر از همشهریان بی دفاع رو به قتل رسوند... قاتل: من...(جمعیت براي شنیدن حرفهایش آرام می شوند)من ،به عنوان عضوکوچکی از این جامعه،از همین الان هم آروم ام واز مرگ هم نمی ترسم چون نمی دونم اون دنیا چطور خواهدبود –االبته اگه اون دنیایی باشه- به هر حال هرچی باشه من دنیایی که نمیدونم چی هست رو به دنیایی که می دونم چیز خوبی نیست ترجیح می دم واین باعث آرامش منه که امیدوارم این آرامش به قربانیان این حادثه هم سرایت کنه وهمین طور کل جامعه..ودرمورد این اتفاق هم...به من گفته بودن خودم باید براي وسایلم جا واکنم...خوب منم این کاروکردم!
تعداد پرسوناژ: 13 مرد - 1 زن - 0 کودک یا نوجوان
60 دقیقه
یکی از ما، کاری پیدا میکند خارج از اینجا، و میرود. او میرود و ما هوایی میشویم. هوای رفتن و در رفتن، برمان میدارد. هوای هجرت، مهاجرت، بیوقفه دویدن و پشت سر را نگاه نکردن. میافتیم به تکاپو. دفترهای مشاوره را متر میکنیم، سایتها را بالا و پایین میکنیم، امتیازها را جمع میزنیم، فرمها را ترجمه میکنیم، پر میکنیم... ولی از جایمان تکان نمیخوریم. میمانیم. همینجا. روی همین خاک. کنار هم چسبیده و مچاله شده از سرما. به هزار و یک دلیل یا شاید فقط به یک دلیل که به زبان نمیآید، شنیده نمیشود و شاید که حتی پس از ۶۰ دقیقه نمایش فهم نشود. دلیلی که وجود دارد و به چشم نمیآید. درست مثل همۀ مقدسات.
تعداد پرسوناژ: 2 مرد - 5 زن - 0 کودک یا نوجوان
60 دقیقه
فرهاد پسر بزرگ حاج مهدی بازرای معروف ، ده سال پیش مقدار قابل توجهی از پول های پدر را برداشته و از کشور خارج شده و به همین دلیل چک پدر برگشت خورده و او دو شب را در بازداشتگاه گذرانده ، برزو داماد خانواده با فروش خانه پدری اش موجبات آزادی حاج مهدی را از زندان فراهم می کند ، از آن پس حاج مهدی خودش را بازنشسته کرده و خانه نشین شده ، دفتر او را در بازرا برزو و پسر کوچک حاج مهدی فریدون اداره می کنند، حالا بعد از ده سال مادر خانواده به کما رفته ، فرهاد به خانه بر می گردد ، به همان خانه ای که پدرش آنجاست و ...
تعداد پرسوناژ: 4 مرد - 2 زن - None کودک یا نوجوان