Famoun Logo
سلام، لطفا وارد شوید
ثبت نمایشنامه

متن های جذاب

فیلتر ها
حذف فیلتر ها

فیلتر ها
حذف فیلتر ها

اگر متن مورد نظر خود را نیافتید، اینجا کلیک کنید.
شب خواهر سوزی photo
گلزار رضوی

40 دقیقه

دو خواهر امشب در صدد خودکشی هستند...

تعداد پرسوناژ: 1 مرد - None زن - None کودک یا نوجوان

سلام آقای کیمیایی photo
سامان ناصری

50 دقیقه

امیرحسین و بی تا سالها پیش با هم رابطه ای عاشقانه داشته اند ، اما پدر بی تا با ازدواج آنها مخالفت کرده و آنها از هم دور شده اند ، حالا بعد از سالها بی تا به سراغ امیرحسین آمده و به او پیشنهاد ازدواج می دهد ، اما امیرحسین با بیماری ایدز دست به گریبان است ، آنها زندگی خودشان را آغاز می کنند ، در این بین بی تا تلاش می کند که امید زندگی ار به امیرحسین برگرداند ، آنها تصمیم می گیرند فیلمنامه ای برای مسعود کیمیایی بنویسند ، امیرحسین بر اثر وخامت حال فوت می کند و بی تا وظیفه ارسال فیلمنامه برای مسعود کیمیایی را بر عهده می گیرد و ...

تعداد پرسوناژ: 2 مرد - 1 زن - 0 کودک یا نوجوان

خوف photo
محمدرضا غریب زاده

90 دقیقه

دختری برای انجام پایان نامه خود ،دست به تحقیقات گسترده ای درزمینه روانشناسی رفتار می کند واین تحقیقات منجر به بروز اتفاقات آسیب زننده ای می شود...

تعداد پرسوناژ: 1 مرد - 3 زن - 0 کودک یا نوجوان

الف وارد میشود photo
آرمان طیران

50 دقیقه

دو دوست ، یکی بازیگر تئاترهای لاله زار که دوره اش تمام شده و دیگری ، بازیگر مشهور فیلم های فارسی پیش از انقلاب که سالها از ایران دور بوده ، اکنون در یک مغازه در بافت قدیمی تهران که باقی مانده آرشیو لباس و آکسسوار یک تئاتر تخریب شده را در خود جای داده ، همیدیگر را ملاقات میکنند .

تعداد پرسوناژ: 2 مرد - 1 زن - None کودک یا نوجوان

Famoun tik icon متن اجرا شده
دریافت مجوز نویسنده
نهال گردو photo
نیاز اسماعیل پور

60 دقیقه

این نمایشنامه اقتباس آزادی است از رمان گوژپشت نتردام اثر ویکتور هوگو- بهار است و کشتی محکومان در یک جزیره دورافتاده و نامعلوم پهلو می‌گیرد و ناصر، محکوم تبعیدی و دختر 12 ساله اش نهال را پیاده می‌کند. ناصر نویسنده‌ای تبعیدی است و افسرده و ناامید است، اما نهال با تمام سختی‌های راه سرزنده و امیدوار است و فضای جزیره را زیبا و خیال‌برانگیز می‌یابد. گشتاسب پسر 32 ساله‌ی بلندپرواز، قدرت‌طلب و عیاش فرماندار جزیره آنها را به خانه‌ای خالی در همسایگی آقا بزرگ می‌فرستد، پیرِ قابل اعتماد جزیره و دست راست فرماندار که پسری 18 ساله به نام کاظم دارد که پایی معیوب دارد و همه در جزیره او را دست می‌اندازند. کاظم ابتدا روی خوشی به نهال نشان نمی‌دهد، اما به مرور زمان به او دل می‌بندد و در این زمان است که گشتاسب که باید به دستور پدر ازدواج کند، نهال را به دلیل روحیه متفاوتش با دختران جزیره برمی‌گزیند، ناصر را به زندان می‌فرستد و زنان را مأمور می‌کند که عروس را برای جشن فردا آماده کنند. نهال که پریشان و وحشتزده است به آقابزرگ پناه می‌برد، اما او که پیش از این خود میلی به نهال یافته و با آن مبارزه می‌کرده است، از کمک به نهال دریغ می‌ورزد. نهال نیمه‌شب پنهانی به سراغ کاظم می‌رود که در انباری خانه‌شان توسط پدرش زنجیر شده تا در عروسی نهال اختلال ایجاد نکند و آقابزرگ را که همیشه رابطه‌ی خوبی با فرماندار داشته، به دردسر نیندازد. نهال از کاظم می‌خواهد که با هم فرار کنند و به نجات ناصر بروند. کاظم در آن شب که شب یلداست، تلاش می‌کند با اره زنجیر پایش را باز کند، اما با وجود نور امیدی که به دل نهال تابیده، کاظم پس از ساعتی کلنجار رفتن با زنجیر، ناامید می‌شود و به تردید می‌افتد و نهال رنجیده و پریشان او را ترک می‌کند. مراسم عروسی مفصلی برگزار می‌شود و در شب زفاف، نهال بر اثر خونریزی جان می‌سپارد. فردا وقتی کاظم از تب شب پیش بهبود می‌یابد، خبر را از پدرش می‌شنود. آقابزرگ پشیمان و نگران است که کاظم کاری دست خودش بدهد، و کاظم تفنگ قدیمی را از صندوق بیرون می‌کشد و به گورستان می‌رود، جایی که ناصر در هیأت دیوانگان به دنبال خریدن تور عروسی برای نهال است و گشتاسب عزادار و غمگین ولی آرام بر گور نهال نشسته. زیر برف سنگینی که می‌بارد و پس از گفتگویی میان کاظم و گشتاسب، کاظم گشتاسب را می‌کشد و آرام گرفته در کنار گور تازه نهال دراز می‌کشد.

تعداد پرسوناژ: 4 مرد - 1 زن - 0 کودک یا نوجوان

Famoun tik icon متن برنده جایزه
دریافت مجوز نویسنده