Famoun Logo
سلام، لطفا وارد شوید
ثبت نمایشنامه
خانه نمایشنامه تالیفی نمایشنامه مانی

نمایشنامه مانی photo

نمایشنامه مانی

(0 رای ثبت شده)
Sample Profile Picture محمد حسین احمدی‌نژاد

خلاصه داستان:

مانی پیامبر و فیلسوف ایرانی برای یافتن حقیقت عازم سفری می‌شود. وقتی از سفر خود بازمی‌گردد کاملا متحول شده و داستانی را برای شاگردانش تعریف می‌کند. صحنه‌ها یکی در میان روایت خود مانی با آنچه اتفاق افتاده را نمایش می‌دهند. بین روایت‌ها اختلافاتی وجود دارد که نشان دهنده ذات حقیقت نزد انسان است و مانی در نهایت می‌گوید حقیقت آن چیزی است که به آن نیاز داریم و نه آن چیزی که فراچنگ می‌آوریم.

ملاحظات: نویسنده: محمد حسین احمدی نژاد انتشارات: نسل روشن توضیح درباره نمایشنامه: ساختار، در خدمت تجلی محتوا. بازتابِ یک ایده، در هماهنگیِ کامل خود با آنچه می گوید، مانند یک جهان است که در نمایشی ترین حالت ممکن تمام توانایی های بیانی خود را از کار می اندازد تا شعور را وادار به حضور کند. نمایش در ذات خود، یک ایده نیست. حقیقتی است که نتیجه برگردان الکن واقعیت است. "مانی" که شاید بهتر است بگوییم یک فیلسوف است تا پیامبر، هم هنرمند بود و هم یک فیلسوف و از این تمامی تناقضاتی که هنر و فلسفه داشتند را در خود، داشت. همین می توانست برای ناکامی او کافی باشد. اما تنها چیزی که از خود و دوره اش به جا گذاشته تفاوت اوست با شخصیت زرتشت. آنچه که نیچه را وادار کرد تا از دهان او کلماتی را ضد گفته هایش بیان کند. مانی، حقیقت را همزمان می نوشت و نگارگری میکرد (بازتاب میداد). هنرهای نمایشی‌ای چون تئاتر و نقاشی و حتی شاید بتوان گفت مجسمه‌سازی، در ذات خود، بازتاب دهنده اند، نه گویای حقیقت، و این یعنی، یقین زدایی، شک به حقیقت.

نوع اثر: نمایشنامه تالیفی

زمان: 40 دقیقه

ژانر: تراژدی

مخاطب: بزرگسال

تعداد پرسوناژ: (0 کودک - 20 مرد - 1 زن)

نوع اجرا: ۶ پرده

مضمون اثر: نمایشنامه, تراژدی, اگزیستانزیالیسم, مانی, فلسفه, نمایشنامه‌فارسی

امتیازدهی:
Sample Profile Picture
...

کرتیر: دروغ گمراهی است. بدون شک هست. اما گمراهی‌های بدتری نیز هست. شک! شک داشتن بدترینِ گمراهی‌هاست. مغز انسان جویشگر را راه می‌اندازد و او را یاغی و طغیانگر می‌کند. اگر قرار باشد که ایمانی نباشد، پس دنیا یکسره بی‌نظمی و آش شوربایی می‌گردد.
مغ: تجربه ثابت کرده است، زمانیکه کسی می‌گوید دنیا یا مملکتی نظم دارد، دیگری دقیقا برعکسش را احساس می‌کند.
_____________
(مونولوگ) مانی: ... من به دروغ حقیقتی را می‌پوشانم که هیچکس آن را نخواهد پذیرفت. به راستی شجاع کسی است که حقیقت را می‌پذیرد! و چه کسی از دروغ‌پرداز به حقیقت نزدیک‌تر است؟ من تنها چونان هنرمندی از گل حقیقت مجسمه‌ای دروغین ساخته‌ام تا تسلی مردمان باشد. چه کسی را یارای دیدن حقیقت است؟ پس من فقط با این هنرمندی در پی برپاداشتن تصویر حقیقت بوده‌ام.