
مکاشفهی ضحاک
خلاصه داستان:
زن و مردی کودکشان را برای قربانی ضحاک شدن آماده میکنند. زن و مرد به مثابه تمام زنان شاهنامه هستند.
ملاحظات: نمایشنامهای با رویکردِ تطبیقیِ زنانِ شاهنامه با هم و در هم از منظرِ نئوکاپیتالیستم مدرن با نمونهی مثالیِ ضحاک که روی دوشاش عوضِ مار، زرافه داشت.
نوع اثر: اقتباسی
زمان: 40 دقیقه
ژانر: تاریخی/اسطورهای
مخاطب: بزرگسال
تعداد پرسوناژ: (0 کودک - 1 مرد - 1 زن)
نوع اجرا: 3 پرده
مضمون اثر: زن, شاهنامه, ضحاک
مرد: زنِ دلبر نمی خوام/ مغزِ معطر نمی خوام. بیا تا حساب کنیم/ یه کمی صواب کنیم/ تو تموم شاهنومه / ما چه زنهایی داریم؟
زن : بشمارم؟
مرد: اوهوم
زن : به ترتیب الفبا؟
مرد: به ترتیب خوشگلی!
زن : به ترتیب اهمیت؟
مرد: به ترتیب زنانگی.
زن : به ترتیب نقش موثر در روند قصه؟
مرد: به ترتیب ماهرخی.
زن : می شمارم به ترتیب کنشمندی
مرد: همه شون رو میخوام. از اول شاهنامه بگردید تا آخر شاهنامه. از به نام خداوند جان و خرد بگردید تا بسی رنج بردم در این سالِ سی. هر کجای این متنِ کلفت زنی دیدید بدزدید و بیارید اینجا. من همهی زنهای شاهنامه رو صاحبم.
زن: آخه رو چه حساب؟
مرد: رو همین حساب ساده که من ضحاکم و زور دست منه. کمه؟
زن : شهناز و ارنواز و سودابه و رودابه و سوسَنگ و جریره و فرنگیس و منیژه و تهمینه و گردآفرید و آرزو و فرانک و گلشهر و ماهآفرید و سهی و مهبود و گردوی و بانوی گازر و پوراندخت و فغستان و کتایون و گلنار مُشکنار و همای چهرزاد
عروسک: کیه این همای چهر زاد؟
مرد: زنی از سلسلهی کیانیان در شاهنامه که سیسال پادشاهی میکند و عدل دارد و بیاشتباه است و برخلاف تو ضحاک که آدم میکُشی آدم نمیکشد و که ظلم میکنی ظلم نمیکند و که رنج میدهی رنج نمیدهد و که بیداد داری، داد دارد و میفهمد و ملاطفت دارد و با یاران موافقت دارد و بر شانهها مار ندارد و آزار ندارد و زنی است کامل و بالغ و عاقل و مهربان با مردمان و کیفیتِ محبت میداند و مردم را گَله نمیبیند و برده نمیداند و به فحش نمیخواند و به قهر نمیراند.
عروسک: مغز سرِ چنین زنی خوردن دارد! برای خورش امروز مغز هما میخورم.
زن : دگر دختری داشت نامش همای / هنرمند و با دانش و نیک رای
عروسک: سپاه بسازید که من به جنگ هما میروم و شکارش میکنم.
زن : هما به شانه ی تو نمینشیند