قرمز + یه عالمه سفید
خلاصه داستان:
یک خانواده در غیاب پدر که بازیگر است و معمولا سر فیلمبرداریست، در آستانهی فروپاشیست...
ملاحظات: این متن اولین بار در چهارمین جشنوارهی نمایشنامهخوانی مولوی (۱۳۸۷) به کاگردانی لیلا برخورداری اجرا و از متنهای برگزیدهی جشنواره شد. در سال ۱۳۹۱، در تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه رفت. و سال ۱۳۹۹ توسط نشر نیو به چاپ رسید و در نهمین دوره ی انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران، نامزد و تقدیر شد.
نوع اثر: نمایشنامه تالیفی
زمان: 60 دقیقه
ژانر: درام اجتماعی
مخاطب: بزرگسال
تعداد پرسوناژ: (1 کودک یا نوجوان - 1 مرد - 4 زن)
نوع اجرا: 6 پرده
مضمون اثر: اجتماعی
مادر: میدونم.. میدونم دارم چیکار میکنم... فکر اون جاها رو هم کردم [عصبی] اي بابا.. تو چیکار به این کارهاش داري خواهر؟ آخه ساعتی یه بار داري این عروسی وامونده رو میکوبی تو سرِ من
سپیده: [محتاطانه] حالا سارنج راضیه؟ ما که از دلِ اون خبر نداریم
مادر: همه چی رو که به زبون نمییارن.. اصلاً چی میفهمین شماها؟! تو هم خواهر بدت نیاد، نکشیدي که بفهمی.. حالا چیکار میکنی؟ اگه سختته، خودم یه کاریش بکنم.. یه المثنی است دیگه
سهراب: [که تا حالا بادقت گوش میکرده] زندگیمون شده المثنی...
مادر: [بیحوصله] آره، میام.. همون سر سالش میام دیگه؛ زودتر بیام که چی بشه؟! که همهي فامیل سر از زندگیم در بیارن؟ اینجا اقلا جلو چشمشون نیستیم، نمیفهمن.. تو رو خدا از زبونت در نره.. [بغض میکند] بذار همه فکر کنن دلمون خیلی خوشه.. نه بابا، بچهها رو که نمییارم.. تنها میام... به خدا طاقت نگاههاي عجیب غریب مردم رو ندارم. . دلم میخواد، بدون دلواپسی [گریهاش میگیرد] که همهاش نگران باشم کی چی گفت... کی چی فهمید... بشینم سر خاك مادر... با خیال راحت... گریه کنم...