شیفت دیلیت
خلاصه داستان:
در خانهای قدیمی، کشف نقاشی زنی ناشناس از دل یک دیوار پنهان، گذشته را از نو زنده میکند. مادر، دختر و پسر، هر یک با راز پدر هنرمند فقید خانواده درگیر میشوند، و حقیقتی که سالها مدفون بوده، آرام آرام دهان باز میکند. «Shift+Delete» روایتی است از حافظه، خاموشی، و مواجهه با چیزی که ترجیح میدادیم هرگز ندانیم.
ملاحظات: درام خانوادگی روانشناسانه
نوع اثر: نمایشنامه تالیفی
زمان: 60 دقیقه
ژانر: درام اجتماعی
مخاطب: بزرگسال
تعداد پرسوناژ: (0 کودک - 2 مرد - 3 زن)
نوع اجرا: 3 پرده
مضمون اثر: خانواده, راز،, کاتارسیس،
دختر: نه خیلی خوب کار میکنه.... (موبایلش را از کیفش بیرون می آورد و عکسی را به پسر نشان میدهد) اینو ببین.
پسر: خوب؟ این چیه؟ (دختر موبایل را از پسر میگیرد و به مادر می دهد)
دختر: (به مادر) اینو میشناسید؟
مادر: (در عکس دقیق شده است) نه. کیه؟ نقاشیه؟
دختر: آره. نمیدونم کیه.
پسر: بیست سوالیه؟ چرا رمزی صحبت میکنی؟ مثل آدم بگو چیه .
دختر: پریروز اوس حبیب و کارگرش شروع کردن به تخریب دیوار سالن. حوالی ظهر بود که یهو منو صدا کردن. رفتم دیدم پشت دیوار سالن، یک دیوار دیگه ای بوده و نقاشی این زن روش کشیده شده.
پسر: چی؟ پشت دیوار سالن، یک دیوار دیگه بود؟ یعنی چی؟
دختر: آره. باورت میشه؟ شانس آوردیم اوس حبیب متوجه رنگ غیر عادی دیوار پشتی شده بود وگرنه خراب میشد. فقط یک ضربه کلنگ روی شونه نقاشی خورده بود که سریع متوجه شدند.
پسر: کو دوباره نشون بده ببینم. (موبایل را از دختر میگیرد و نگاهی به آن می اندازد) این عکسو برام بفرست. (دختر موبایل را از پسر میگیرد و عکس را برای او ارسال میکند)
دختر: هیچی دیگه. خیلی با احتیاط دیوار جلویی رو برداشتیم. انگار داشتیم حفاری باستان شناسی انجام میدادیم. قلبم داشت تند تند میزد. (مادر بلند میشود و موبایل را از دختر میگیرد و به جلوی صحنه میآید و رو به تماشاگران به عکس خیره می شود) دیوار رو که برداشتیم اطرافش رو تمیز کردیم. منم کار رو تعطیل کردم و کارگرا رو فرستادم رفتن. نمیدونی چه حسی داشتم. من دو روزه تو اون خونه میخکوب این نقاشی شدم. خطوطش رو ببین. نوع رنگ آمیزی اش جادو میکنه آدمُ. چقدر رئال تصویرسازی شده. سبک
نقاشیش شبیه کارای جوونی باباست که رئال کار میکرد. مامان تو میشناسیش؟ (مادر جواب نمیدهد. با کنجکاوی عکس را بررسی میکند)
پسر: یعنی بابا اینو کشیده؟
دختر: شک نکن.
پسر: آخه کِی کشیده؟ کِی جلوش دیوار کشیده؟ اصال چرا دیوار کشیده جلوش؟ من تا جایی که یادم میاد تو اون خونه بنّایی نداشتیم.
دختر: من یه حدسایی میزنم. (با مادر) مامان بابا چه سالی خونه رو ساخته بود؟
مادر: (همچنان پشت به بچه ها و خیره به عکس) نمیدونم. ما ازدواج کردیم بابا اون خونه رو داشت.
پسر: قبل از به دنیا اومدن ما اونجا رو بازسازی کرده بودید؟
مادر: نه. نمیدونم. یادم نمیاد.... نه مطمئنم هیچ بنّایی نداشتیم. ما فقط هر دو سال یکبار اون خونه رو رنگ میزدیم. همین.
پسر: تو اصلا در جریان اون دیوار نبودی؟ بابا هم برات تعریف نکرده بود؟
مادر: نه. هیچی .
دختر: اون خونه مال کی بوده؟
مادر: (همچنان پشت به بچه ها و رو به تماشاگران و خیره به عکس) خونه پدری بابا بوده که بهش ارث رسیده بود. من وقتی ازدواج کردم اومدم تو اون خونه. این نقاشی هر چی که هست برای قبل از ازدواجشه.
دختر: (خوشحال از آنکه رازی کشف کرده باشد) پس حدسم درست بود.
پسر: چی؟
دختر: کاتارسیس