متن های جذاب
فیلتر ها
حذف فیلتر ها
120 دقیقه
حیدر بیک، صفر بیک و عسکر بیک سه دزد هستند که تصمیم میگیرند این کار را کنار بگذارند. یکی از آنها که برای مراسم عروسیاش به پول نیاز دارد پیشنهاد میدهد که با تاجر شهر معاملهای بکنند و تصمیم میگیرند با پول تاجر و زور بازوی آنها به فرنگ بروند و پارچه و اجناس دیگر را قاچاق کنند.
تعداد پرسوناژ: 16 مرد - 3 زن - 0 کودک
50 دقیقه
امروز عاشوراست و پیتزا فروشی تعطیل است ، آرتوش آشپز ارمنی پیتزا فروشی قصد دارد همراه با غلام کارگر ساده شهرستانی و سینا صندوقدار پیتزا فروشی برای عزاداری به هیات برود ، اما توانا ، جوانی که از جواهر فروشی یک یهودی دزدی کرده ، به پیتزا فروشی پناه اورده و آنها را با اسلحه تهدید می کند ، اما بر اثر تیر خوردن خون زیادی از او رفته و بی هوش می شود ، آرتوش و دیگران به جای اینکه او را تحویل پلیس بدهند زخمش را تیمار کرده و سعی می کنند که او را کمک کنند و ...
تعداد پرسوناژ: 4 مرد - 1 زن - 0 کودک
60 دقیقه
مونولوگِ برلین نوشتهی محمد یعقوبی دربارهی یک استاد فلسفه به نام فرزاد است که قرار است در تلویزیون دربارهی آیزایا برلین صحبت کند. اما روزی که میخواهد به برنامه برود پیش از رفتن با همسرش مهشید دچار اختلاف میشود . مهشید به اتاق خواب میرود و در اتاق را هم قفل میکند. تمام لباسهای فرزاد داخل اتاق است و او برای رفتن به برنامه لباس مناسب ندارد. فرزاد عصبی است اما نمیخواهد خشونت به خرج دهد. از اتفاقِ پیش آمده هم پشیمان نیست. او عصبانیتَش را در خود فرو میریزد. چون معتقد است می شود همهی مسائل را از طریق گفتوگو حل کرد. اکنون این امکان از او سلب شده است. (اینها را در یک تکگویی با لحنی تند و کمابیش عصبی مقابل دربِ اتاق، خطاب به مهشید، نشان می دهد)
تعداد پرسوناژ: 1 مرد - 0 زن - 0 کودک
120 دقیقه
گلستانه، پیرزنی است که همسر و پسرش را از دست داده و چشم انتظار دخترش است تا به دیدنش بیاید. او با پرستارش سوری زندگی میکند و در همین بین که به خاطر دوری از دخترش روز به روز وضعیت سلامتش بدتر میشود، سوری و برادرش به کمک املاکی محل سعی در راضی کردن او برای فروش خانه دارند.
تعداد پرسوناژ: 6 مرد - 5 زن - 0 کودک