متن های جذاب
فیلتر ها
حذف فیلتر ها
60.80 دقیقه
بهار۱۳۶۰ لواسان، اسماعیل با زن صیغهای اش الهام خلوت کرده است که ناگهان پسر کوچکش سر میرسد. اسماعیل پسرش را با ضربات چاقو به قتل میرساند. پیرمرد بگوری لواسان (چرخچی) در ازای بخشش باقیمانده نزولش پسر را در باغچه خانه دفن میکند. حالا زن شناسنامهای اسماعیل، شهلا از ماجرا با خبر شده به لواسان آمده است.
تعداد پرسوناژ: 3 مرد - 3 زن - 0 کودک
۳۵ دقیقه
متن داستان زندگی زنی است به نام عصمت. حشمت همسر او زندگی را برای دست یافتن به شرایط بهتر رها می می کند و می رود تا با پول بسیار برگردد. اما همه چیز خیال است. او نمی تواند و گرفتار می شود. زن از مرد یک بچه می خواسته که مرد توانایی انجام آن را هم نداشته است.
تعداد پرسوناژ: ندارد مرد - دو زن - ندارد کودک
50 دقیقه
سیاوش (نویسنده و کارگردان تئاتر) وقتی متوجه میشود دچار بیماریای لاعلاج شده، تصمیم میگیرد آخرین نمایشنامهاش را روی صحنه ببرد. اما هرچه مینویسد و تمرین میکند آنچیزی نیست که او را راضی کند. نمایشنامههای ناتمام سیاوش، متن نمایشنامهی بریدهها را تشکیل میدهد.
تعداد پرسوناژ: 3 مرد - 2 زن - 0 کودک
20 دقیقه
مترسکی تنها در مزرعهای سوخته هست که دیگر در آن کشت و برداشت نمی شود. اکنون که او دیگر وظیفهای ندارد و آزاد شده پی آرزوی همیشگیاش یعنی پدا کردن یک دوست میرود. فصل زمستان است و برف شروع به باریدن میکند و آدم برفیای درست می شود.مترسک با صحبت کردن از هر جایی و تعریف داستان عاشقی و ... سعی به برقراری ارتباط با آدم برفی می کند آما او ساکت است در نهایت برای اینکه آدم برفی از بین نرود مترسک تمام از خودگذشتگی را میکند تا آفتاب بیرون نیاید اما خودش به امید اینکه شاید آدم برفی تنها با آدم برفی دوست می شود و مترسکی مثل او را دوست ندارد خود را در معرض برف و سرما قرار میدهد تا تبدیل به آدم برفی شود اما در این راه جان خود را ازدست میدهد.
تعداد پرسوناژ: 1 مرد - 0 زن - 0 کودک