متن های جذاب
فیلتر ها
حذف فیلتر ها
60 دقیقه
لیکن من به شما میگویم که هرکس نگاه شهوت به زنی اندازد، همان دم با او زِنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز زیرا تو را مفیدتر آن است عضوی از اعضایت تباه گردد از آنکه کل بدنت در دوزخ افکنده شود. اگر دست راستت تو را بلغزاند قلعش کن و از خود دور انداز زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود شود، از آنکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود. "انجیل متی"
تعداد پرسوناژ: 2 مرد - 2 زن - 0 کودک

50 دقیقه
امروز عاشوراست و پیتزا فروشی تعطیل است ، آرتوش آشپز ارمنی پیتزا فروشی قصد دارد همراه با غلام کارگر ساده شهرستانی و سینا صندوقدار پیتزا فروشی برای عزاداری به هیات برود ، اما توانا ، جوانی که از جواهر فروشی یک یهودی دزدی کرده ، به پیتزا فروشی پناه اورده و آنها را با اسلحه تهدید می کند ، اما بر اثر تیر خوردن خون زیادی از او رفته و بی هوش می شود ، آرتوش و دیگران به جای اینکه او را تحویل پلیس بدهند زخمش را تیمار کرده و سعی می کنند که او را کمک کنند و ...
تعداد پرسوناژ: 4 مرد - 1 زن - 0 کودک

70 دقیقه
یک جوان ۳۰ و خورده ای ساله، زن مسنی را به چهارپایه ای با طناب بسته و از او میخواهد تا داستانی که ۳۰ سال قبل برای نوزاد ایل بیک(بزرک ایل) اتفاق افتاده را با جزییات بازگو کند. آن زن از ترس آل از گفتن داستان خودداری می کند اما با اصرار پسر این اتفاق می افتد. زن ایل بیگ اولین زایمان او بوده و سه جاری دارد که آنها هرکدام صاحب فرزند هستند. داستان را از زبان این زن مسن می شنویم و شکل اجرایی اینگونه است که به گذشته می رویم و داستانی که او تعریف می کند را می بینیم. داستان او دقیقا براین اساس است که آل بچه را برده و مادر نوزاد را هم کشته است. اما وقتی به زمان حال باز میگردیم متوجه میشویم بخش هایی از داستان که زن تعریف کرده نقص دارد. پسر اطلاعات بیشتری دارد و در ادامه متوجه می شویم قبل از آوردن این زن مسن، از شخصیت های دیگری که در داستان بودند هم باز جویی کرده است. این اطلاعات را کنار هم می گذارد و در نهایت متوجه می شود همه ی این شخصیت ها هرکدام با انگیزه ی شخصی داستان آل را سرهم کرده اند تا با هماهنگی هم به هدف واحدی که از نابودی نوزاد و مادرش می برند برسند. در آخر می بینیم همه ی آنها در همان اتاق که این زن مسن آورده شده، آمده اند. و پس از گذشت سالها از نقشه ی شومی که در گذشته باهم کشیده اند، همدیگر را ملاقات می کنند.
تعداد پرسوناژ: 2 مرد - 4 زن - 0 کودک

120 دقیقه
گلستانه، پیرزنی است که همسر و پسرش را از دست داده و چشم انتظار دخترش است تا به دیدنش بیاید. او با پرستارش سوری زندگی میکند و در همین بین که به خاطر دوری از دخترش روز به روز وضعیت سلامتش بدتر میشود، سوری و برادرش به کمک املاکی محل سعی در راضی کردن او برای فروش خانه دارند.
تعداد پرسوناژ: 6 مرد - 5 زن - 0 کودک